نذری فاطیما و اولین قدم
یک روز عاشورا من و خاله طهورا و بابا حامد و عمو علی رفتیم بازار که تعظیه ببینیم...
خیلی زیبا و با شکوه بود٫من و خاله طهورا همان جانذر کردیم که اگه سال دیگه بچه دار شیم غذا
نذری بدیم...
که سال بعد من (فاطیمای) نانازی داشتم و خاله طهورا (هستی) گلی تو دلش بود...
پری روز اربعین دومین نذری بود که می دادیم ٫ایشالله امام حسین قبول کنه و نگهدارت باشه نفسم
عزیزم امروز من به تو افتخار میکنم٫ چون بعد از این همه انتظار توانستی با روروئک به جلو حرکت کنی
برای چند لحظه مبهوت بودم و باورم نمی شد ! انقدر ذوق داشتم همون لحظه به همه زنگ زدم واین خبر
خوب و به همه دادم
امیدوارم تمام مراحل زندگی ات هم قد مهای محکم و استوار برداری کوچولوی مامان.
سیب خوبه یا موز؟ج:موز
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی